مهارتها به دو دستهی نرم و سخت تقسیم میشوند. شما برای آن که بتوانید مناسبترین نیرو را برای سازمانتان شناسایی کنید، لازم است که مهارتهای نرم و سخت را بشناسید و آنها را در نظر بگیرید. اکنون سازمانها، برای استخدام نیرو، هر دو دسته را در نظر میگیرند. ممکن است نیرویی واجد تمام مهارتهای سخت باشد، اما در زمینهی مهارتهای نرم، نتواند نظر شما را جلب کند؛ چه باید کرد؟ ابتدا باید مهارتهای نرم و سخت را بشناسیم، سپس بررسی کنیم که چگونه باید میان اهمیت آنها در سازمان تعادل ایجاد کنیم.
مهارتهای سخت، مهارتهای فنی هستند. این دسته از مهارتها، تخصصیاند؛ افراد آنها را از طریق آموزش، کار و یا تجربه به دست میآورند، مانند:
بعضی سازمانهای تخصصمحور، بین مهارتهای نرم و سخت به مهارتهای سخت توجه بیشتری دارند. مهارتهای سخت، سازمان را به اهداف تخصصی در کار نزدیک میکند. فقدان مهارتهای سخت، به معنای فقدان تخصص کاری است.
مهارتهای نرم، مهارتهای تربیتی ـ اخلاقی هستند. این دسته از مهارتها، منش هر فرد را مشخص میکنند، مانند:
و…
مهارتهای نرم، فرهنگ سازمان را میسازد. در هنگام استخدام نیرو باید این مسئله را در نظر بگیرید که استخدام فردی بدون مهارتهای نرمِ رایج در سازمان، موجب اخلال فرهنگی میشود. آرامش محیط کاری را مهارتهای نرم نیروها تعیین میکند. استارتاپها بیش از هر شغل دیگری، مهارتهای نرم را مد نظر دارند.
ممکن است در برههای خاص تصور کنید، نیازمند یک کارمند با مهارتهای سخت هستید و از خیر مهارتهای نرم بگذرید، اما این تصمیم در آیندهای نه چندان دور، مشکلاتی را ایجاد میکند. برعکس آن، افرادی که تنها به خاطر مهارتهای نرم استخدام شدهاند، بازدهی عملکرد سازمان را پایین میآورند؛ حتا ممکن است خود شما هم در کنار این افراد، ترجیح بدهید تفریح کنید تا کار! هیچ تضمینی وجود ندارد که آنها در طول زمان بتوانند مهارتهای سخت لازم را کسب کنند. زیرا بعضی سازمانها معتقدند «مهارتهای سخت آموختنیتر هستند تا مهارتهای نرم» اما متأسفانه، نتیجهی خوبی از این اعتماد نمیگیرند. اعتقاد به این شعار یک ریسک است زیرا نتیجهی آن به وجدانِ کاریِ افراد بستگی دارد.
بیاهمیتی به هر کدام از مهارتهای سخت و نرم، آسیبهای متفاوتی به همراه خواهد داشت. کارفرمایان باتجربه به خوبی میدانند که باید بین این دو تعادل برقرار کنند.
پس استعداد، سختکوشی، علاقه و… به عنوان مهارتهای نرم در کسب مهارتهای سخت دخیل هستند.
با این وجود، آیا مهارتهای نرم را میتوان به تمامی اکتسابی دانست؟
پس مهارتهای نرم به فراخور تجربه و محیط، اکتسابی هستند.
چگونه انتخاب کنیم؟
با ذکر این موارد در پاراگرف قبلی، میتوان پی برد که اکتسابی یا انتسابی بودن مهارتهای نرم و سخت مرزبندی دقیق و مشخصی ندارد.
مهارتهای نرم وابسته به شرایط زندگی و تربیتی است
و
زمینهی مهارتهای سخت است.
شما نمیتوانید به پیشبینیهایتان در مورد افراد اعتماد کنید. ممکن است فردی استخدام شود و نتواند در حین کار مهارتی را کسب کند؛ برعکس آن، ممکن است یک فرد پس از استخدام، در کسب مهارتهای لازم، از انتظارات شما فراتر هم برود. متغیرهای زیادی در این مسئله دخیل هستند که انتخاب را سخت میکنند. پس چه باید کرد؟!
بهترین راه، مطمئنترین راه است؛ مطمئنترین راه در نظر گرفتن یک میانگین قبولی در هر دو دسته از مهارتهاست.
به غیر از فرهنگ سازمانی (روحیات و قوانینِ حاکم بر هر سازمان)، لازم است «فرهنگ شغلی» را هم در نظر بگیرید. اکثر مشاغل یک مرامنامهی نانوشته دارند. فضای مهندسین، فضای اطباء، فضای هنرمندان و… اقتضائیات متفاوتی دارد.
فرهنگ شغلی در مهارتهای نرم و سخت از ۲ جهت اهمیت دارد:
در مقایسه با گذشته، امروزه، مهارتهای نرم بیشتر مورد توجه مدیران قرار گرفته است. همانطور که با مدرن شدن جوامع، شخصیتها پیچیدهتر میشوند، سازمانها بیشتر به اهمیت فرهنگ سازمانی پی میبرند. ماندگاری نیروها، ایجاد انگیزه بین افراد، تمایل به رشد، حفظ آرامش در محیط، مدیریت بحران و… از مواردی هستند که به واسطهی مهارتهای نرمِ کارکنان، شکل دهندهی فرهنگ سازمان است.
نیروهای منابع انسانی(HR) در شکلگیری این نگرش نقش اصلی را داشتهاند. دانشآموختگان مدیریت و رشتههای انسانی، با ورود به سازمانها، شیوهی مدیریت سنتی(توجه صِرف به مهارتهای سخت) را کنار گذاشتند. آنها ثابت کردند که توجه به مهارتهای نرم در یک سازمان، چگونه میتواند هم در راستای سودآوری مالی باشد و هم موجب اعتلای افراد شود.